به نام خدا
آن چه را که می نویسم برای سیاه نمایی نیست تنها انتقاداتی است از سیستم کاری ایران که کمی با دستمایه طنز بیان شده است.
این مملکت مملکتی است نمونه، همه چیز آن بر سر جای خود قرار دارد و شکر خدا از این بابت مشکلی نیست....
رییس بانک از کار خود استعفا می دهد و روز بعد استعفایش، ماموریت کاری خارج از کشور می گیرد و... همه چیز در مملکت در جای خودش است.
عزیز دلی امروز رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری است... فردا رییس ورزش... روز بعد رییس شیلات... روز بعدش وزیر نفت است...همه می دانیم ماهی و ورزش ارتباط مستقیمی با سلامتی دارد و باز هم همه می دانیم که فرهنگ ما در این مملکت با نفت رابطه ای تنگاتنگ دارد...پس همه چیز در مملکت در جای خودش است.
اداره وزارت رفاه و کشور و نفت کوه کندن یا گردن رستم شکستن نیست که یک نفر توانایی انجام آن را نداشته باشد...پس همه چیز در مملکت در جای خودش است.
زنانی که در فرهنگ ما مسئول تامین مخارج زندگی نیستند در پشت میز بانکها و ادارات و نهادها آرمیده اند و مردانمان در سر چهار راهها ماشین ها را می شمارند و احیانا دودی به یکدیگر تعارف می کنند. اما این مشکلی نیست، چون یک خانواده دو حقوق دارد، جبران نداشته های مردان بیکارمان را می کند...پس همه چیز در مملکت در جای خودش است.
در سر کلاس دانشگاه مگر فرقی می کند حواسمان به استاد باشد یا جنس مخالف بغل دست نشسته مان...مهم این است که پول داده ایم و مدرکمان را باید بگیریم...پس همه چیز در مملکت در جای خودش است.
زنان ضعیف و ظریفمان یا در آتش نشانی مشغول خاموش کردن آتش اند یا مسافر جابجا می کنند و یا به خاطر شهرت و به دستور کارگردان بی وجدان فیلم از بلندی دارد می پرد و یا بالای هلی کوپتر-ببخشید بالگرد- مشغول تهیه گزارش اند... و اصلا جای نگرانی نیست چرا که آقایان به داخل استودیوها رفته و مشغول آشپزی اند- راستی شبکه سه یکی دیگر را هم برای شبها استخدام کرده تا آقایان بدانند که صبحانه ناهار و شام را باید درست کنند، تا خانم ها خسته از سر کار بر می گردند گرسنه نباشند- و بدانیم که... در مملکت همه چیز در جای خودش است.
راستی دیگر این که برای نوشتن همین اندازه بس است چرا که در مملکت همه چیز سر جای خودش است.
اما باید گفت که:
مرگا به من که با پر طاووس عالمی یک موی گربه وطنم را عوض کنم
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم
مرحوم حسین پناهی
سلام
بزرگواران یه تکونی بدین
مثلا بچه های مخابراتینا
اینقدر دانشجو هم شل؟ نوبره انصافا
اگه جای دیگه مشغولین بگین بیایم بازدید.
علیک سلام دوست بزرگوار شاکی....

دوستان درحال حاضر در سایت وزین فیس بوک مشغول like پراکنی و interest دادن به مطالب یکدیگر من باب خود شیرینی میباشند........!!!!!!!!!!!!!!
خیلی وقته مطلب جدید نمیزاری توقع هم داری؟؟!!!!!!


آقا من هم خیلی شاکیم
کلا بچه ها شل شدن
داغوووون
بعضی از دوستان در رقابت با سنگ پای قزوین گوی سبقت را از دیگران ربوده اند...!!!!
آقا جانی که اسم نمیبرم ؛ خوبه نفر اولی بودی که بی خیال وبلاگ شدی و عوالم دیگه سیر میکنی ها.............
از مدیر وبلاگ هم توقع میره چند تا مطلب جدید بذاره! تا افراد بیشتری جلب بشن
رو چشم احمد آقا ;)
بنده جبران میکنم . . .
و همچنان چیز جدیدی پیدا نشد!!!!