دانشجویان مهندسی مخابرات دانشگاه شهر ری

پاتوقی مجازی برای بچه های برق گرایش مخابرات دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری

دانشجویان مهندسی مخابرات دانشگاه شهر ری

پاتوقی مجازی برای بچه های برق گرایش مخابرات دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری

تاریخچه ی مخابرات در ایران

در اول ژانویه 1869  میلادی ایران به عضویت اتحادیه بین المللی تلگراف در آمد. در سال 1253  اداره تلگراف به وزارت تبدیل و « علیقلی خان مخبرالدوله » نخستین وزیر تلگراف شد.

ادامه مطلب ...

ورژن جدید شعر سهراب سپهری

اهل دانشگاهم 

روزگارم خوش نیست

ژتونی دارم

خرده عقلی

سر سوزن شوقی

اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است

ادامه مطلب ...

اصل و نسب برخی از واژگان

  آیا می‌دانستید که اصل و نسب برخی از واژه‌ها و عبارات مصطلح

در زبان فارسی در واژ‌ه‌ها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد

و شکل دگرگون شدة آن وارد زبان عامة ما شده است؟

به نمونه‌های زیر توجه کنید:

زِ پرتی: واژة روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاق‌های روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان می‌افتاد دیگران می‌گفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.

 

ادامه مطلب ...

در وصف عاشقی در چت

شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم  برایش

به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم

بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد

بگفت هاله ز موهای کمندش / کمـــان ِابــروان ، قــد بلنــدش

بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست

ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من

ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم

در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام

ادامه مطلب ...

خدا کند تو بیایی

از عمق نا پیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می داد. صدا را، عدل خداوندی صلابت می بخشید و مهر ربانی گرما می داد. و ما هر چه استقامت، از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل، از این نوا دریافتیم. در زیر سهمگینترین پنجه های شکنجه تاب می آوردیم که شکنج زلف تو را می دیدیم. در کشاش تازیانه ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می داد و صدای گام های آمدنت توانمان می بخشید. رایحه ات که مژده حضور تو را بر دوش می کشید مرهمی بر زخم های نو به نومان و جبر جان های شکسته مان. درد ها همه از آن رو تاب آوردنی بود که تو آمدنی بودی. تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و به تحقق پیوستنی. انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می آوردیم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم. سنگینی بار انتظار بر پشت ما، سنگینی یک سال و دو سال نیست سنگینی یک قرن و دو قرن نیست. حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست. تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است برمی گردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست، به آن سم اسب های کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد. به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید. از آن زمان تاکنون ما به آب حیات انتظار زنده ایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین. تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر می رود، از عاشورا می گذرد و به بعثت پیامبر اکرم می رسد. هم او در مقابل همه ی جهل و ظلم و کفر و شرک و عناد و فسادی که جهان آن زمان را پوشانده بود وعده می فرمود که کسی خواهد آمد. نامش نام من، کنیه اش کنیه ی من، لقبش لقب من، دوازدهمین وصی من خواهد بود و جهان را از توحید و عدل و عشق و داد پر خواهد فرمود. اما تاریخ صبر و انتظار ما به دورترها برمی گردد، به مظلومیت و تنهایی عیسی، به غربت موسی، به استقامت نوح و از همه ی این ها می کند تا به مظلومیت هابیل می رسد. انتظار و بردباری ما را وسعتی است از هابیل تاکنون و تا برخاستن فریاد جبرئیل در زمین و آسمان و آوردن مژده ی ظهور امام زمان. آری و در آن زمان هستی حیات خواهد یافت، عشق پر و بال خواهد گشود و در رگ های خشکیده ی علم، خون تازه خواهد دوید. پشت هیولای ظلم و جهل با خاک، انس جاودان خواهد گرفت. شیطان خلع سلاح خواهد شد، انسان بر مرکب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد کرد.