دانشجویان مهندسی مخابرات دانشگاه شهر ری

پاتوقی مجازی برای بچه های برق گرایش مخابرات دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری

دانشجویان مهندسی مخابرات دانشگاه شهر ری

پاتوقی مجازی برای بچه های برق گرایش مخابرات دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری

طرز تهیه آدم باکلاس

اگر شما ذاتا انسان با کلاسی هستید که هیچ! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید. شاید باورتان نشود ولی شما می‌توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید. فقط کافیست جواب‌های زیر را با اندکی قیافه موجّه بیان کنید:

۱ـ اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما آن را باندپیچی کرده‌اید، هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید: موقع تکان دادن پیانوی بابام، پام مونده زیرش!

۲ـ اگر صورت شما بر اثر جوشکاری، زیر آفتاب سوخته باید بگویید: از اسکی آخر هفته نمی‌تونم بگذرم!

۳ـ اگر به خاطر تک‌چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده‌اید در جواب باید بگویید: با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم!

۴ـ اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیازداغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید: دیشب با قهوه جوش اینجوری شد!

۵ـ اگر بر اثر ضربه چکش ناخن شما شکسته باید بگویید: به سیم گیتارم گیر کرده!

۶ـ اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد: چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد!

۷ـ اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی، مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: خواهرم از هلند، شکلات زیادی آورده!

۸ـ اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید: الکی می‌گن زانتیا ایربگ داره!

۹ـ اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید: حواسم نبود میله شومینه زیادی داغ شد!

۱۰ـ اگر موها و ابروهای شما در چهارشنبه‌سوری سوخت جواب دهید: بچه همسایه را از میان شعله‌های آتش بیرون کشیدم !

نکته کنکوری: راستی، شما اینقدر بیکلاس بودید که این مطلب را تا آخر خوندید؟)

معادله جالب:

معادله جالب: از سن خودت 20 سال کم کن. باقیمانده رو با 7 جمع کن. اگه عدد زوج بود با 1 جمع و اگه فرد بود از یک کم کن. اگه رنگ تیره رو دوس داری ضرب در 3 کن واگه رنگ روشن رو دوس داری ضربدر 3.5 کن. نتیجه نهایی رو ول کن . حال خودت چطوره

 

ملانصرالدین

لباس نو
روزی ملانصرالدین به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و تعارفش نکرد!

ملا به خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند !
ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نو اش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند !

طریقه درست کردن مرغ سوخاری بعداز پرداخت یارانه ها

امیدوارم ای عکس در سطح یه شوخی بینمون بمونه و به یه واقعیت تبدیل نشه ....

داستان جالب و خنده دار از شرح حال یک زندگی


از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به این دنیا نمی رسید

از همون اول کم نیاوردم، با ضربه دکتر چنان گریه‌ای کردم که فهمید جواب «های»، «هوی» است…


هیچ وقت نگذاشتم هیچ چیز شکستم بدهد، پی‌درپی شیر میخوردم و به درد دلم توجه نمی کردم!


این شد که وقتی رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهای خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب می‌بردند.

هیچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد که برم پای تخته زنگ می‌خورد.

هر صفحه‌ای از کتاب را که باز می کردم، جواب سوالی بود که معلمم از من می‌پرسید.

 


ادامه مطلب ...

راهب!!!

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟»

رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»

مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.

چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .

راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند ، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود ، شنید.

ادامه مطلب ...

فرق ایران با بقیه کشورهای دنیا...


اگه گفتید فرق واحد پول ایران و انگلیس چیه؟

در انگلیس شما یک کیف اسکناس می برید و با آن یک ماشین می خرید، اما در ایران شما یک ماشین اسکناس می برید و با آن یک کیف می خرید.

اگر گفتید فرق گردش در تهران و پاریس چیه؟
در پاریس هر وقت شما خواستید گردش کنید از ماشین پیاده می شوید و در تهران هر وقت شما خواستید گردش کنید سوار ماشین می شوید.

اگر گفتید فرق یک مجرم در ایران با یک مجرم در جاهای دیگه چیه؟
در همه جا آدم اول جرمش معلوم می شه و بعد زندانی میشه، در ایران اول زندانی میشه بعد جرمش معلوم میشه


اگه گفتید فرق یک تخم مرغ در تهران و در مسکو چیه؟
در مسکو اگر تخم مرغ را زیر مرغ بزارین بعد از ۲۱ روز احتمالا یک جوجه از تخم میاد بیرون ، اما در تهران پس از ۲۱ روز ممکن است از تخم مرغ هر موجودی بیرون بیاد، مثلا یک شتر.

ادامه مطلب ...

چراغ جادو

یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند…

یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه…

جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم…

منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!

من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم !

پوووف! منشی ناپدید میشه ....

بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: حالا من ، حالا من!

من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای نوشیدنی ! داشته باشم و تمام عمرم حال کنم ...

پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه…

بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه…

مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن

نتیجه اخلاقى اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه !

پزشک و مهندس

یک پزشک و یک مهندس در یک  مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. 

پزشک رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟  مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. پزشک دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، پزشک پیشنهاد دیگرى داد.  گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم  سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با پزشک بازى کند.  پزشک نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد.  حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا  دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» پزشک نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ  زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.   بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد.  مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. پزشک بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و  ۵ دلار به پزشک داد و رویش را برگرداند و خوابید

سیر زندگی دختران در ایران.... (عکس)

از همینجا از همه دخترها به خصوص بچه های دانشگاه می خوام که ناراحت نشن بالاخره واقعیت نمی شه کاریش کرد ..........


تصاویر در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

غذای دانشگاههای مختلف دنیا

برید نگاه کنید بعد مقایسه کنید خداییش غذاهاشون به غذاهای دانشگاه یادگار میرسه به نظر من ...........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


تصاویر در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

سپاس و ستایش دانشگاه آزاد را !!!

سپاس و ستایش دانشگاه آزاد را، که ترکش موجب بی مدرکی است و به کلاس اندرش مزید بی پولی، هر ترمی که آغاز می شود موجب پرداخت زر است و چون به پایان می رسد سبب ضرر، پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمی شهریه ای واجب، از جیب و جان که برآید کز عهده ی خرجش به درآید...