جراح مشهوری در کلاس به دانشجویانش گفت: برای این که یک جراح ممتاز بشوید باید دو استعداد خاص داشته باشید. اول این که هیچ وقت حالت تهوع به شما دست ندهد و از هیچ چیز چِندِشِتان نشود. و دوم این که باید به هر چیز بسیار دقیق باشید. بعد از این حرف جراح انگشتش را یک مایع بد بو و بد مزه برد و بعد انگشتش را لیسید.
دانشجوها به مایع بد بو و بد مزه خیره شده بودند و با حالت انزجار به استادشان نگاه می کردند و نمی دانستند بعد چه خواهد شد.
جراح به آنها گفت: حالا همه شما این کار را تکرار کنید تا ببینیم چه کسی از پسش بر می آید. بوی متعفن مایع به مشام آنها می رسید. دانشجوها در حالی که به یکدیگر نگاه می کردند، به اجبار این کار را تکرار کردند.
ده دقیقه بعد جراح با لبخند به دانشجوها گفت: به به، تبریک می گویم. ظاهرا همه شما جسارت لازم برای جراح شدن را دارید. مزه اش چطور بود؟ اما متاسفانه هیچ کدام از شما از امتحان امروز قبول نشدید. یادتان هست به شما گفتم باید به همه چیز دقت کنید؟ مگر متوجه نشدید که انگشتی که من به دهان بردم، آن انگشتی نبود که در مایع گذاشته بودم؟
آفرین این یکی چیز جالبی بود بازم بذار
ممنون.چشم بازم از این مطالب واستون میذارم.....