دانشجویان مهندسی مخابرات دانشگاه شهر ری

پاتوقی مجازی برای بچه های برق گرایش مخابرات دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری

دانشجویان مهندسی مخابرات دانشگاه شهر ری

پاتوقی مجازی برای بچه های برق گرایش مخابرات دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری

گذشت=آرامش نه؟

زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است!

ولی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا می کردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.

یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذر خواهی کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم.
 
همان شب، کمی بعد که رفتم تا بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد؟

او مرا در آغوش کشید و گفت :مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!

زندگی مملو از چیزهای ناقص و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند.

خود من در بعضی موارد، مانند خیلی از مردم، مثلا روزهای تولد و سالگردها را فراموش می کنم.

اما در طول این سالها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار:
 
درک و پذیرش عیب های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است.

و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نشود.

این موضوع را می توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع تفاهم، اساس هر روابطی است، هر رابطه ای با همسر یا والدین، فرزند یا برادر، خواهر یا دوست!

بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آره، حتی از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود.!.!.!.!

نظرات 3 + ارسال نظر
میلاد پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 16:58

خیلی بحاااااااااله

نگار جمعه 3 دی 1389 ساعت 03:39

خیلی خوب بود. برای داشتن چنین ژدری بهتون تبریک میگم.

بابا ترو خدا چرا آبرو ریزی می کنی این یه پست اخلاقیه نه داستان واقعی اینقدر هم تو زندگیت ساده نباش خواهشا

نگار جمعه 3 دی 1389 ساعت 03:40

ببخشی منظورم پدر بود.

سلام ببخشید خانم مهندس این صرفا یه داستان بود نه واقعیت زندگی من راستی یه سوال تو هم ورودی ۸۹ هستی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد