من موندم متعجب! اینهمه آدم با ادعای روشنفکری٬ با ادعای جستجو برای آزادی. مگه آزادی چیه؟ مگه آزادی شامل آزادی افکار نمی شه؟ آزادی انتخاب؟! من با تو ام! با تویی که فروشنده ی یک فروشگاه باکلاس توی بالاشهری! تویی که اگه یه مشتری چادری بیاد توی فروشگاهت نادیده می گیریش! یا اصلاْ راش نمی دی یا اگه اومد تو جوری جوابشو می دی که زودتر شرشو کم کنه! من با تو ام! استاد عزیز این مملکت! که معیارت برای سنجش دانش یه دانشجو قوس کمرشه و رنگ لباش! که اگه دانشجوی چادری سر کلاست داشته باشی هیچوقت توجهی بهش نشون نمی دی حتی اگه بهترین دانشجوی عمرت باشه!
من با تو ام! تو که توی این مملکت زندگی می کنی و وقتی از کنار یه زن چادری رد می شی همچین نگاش می کنی که انگار اون از ناف داهات اومده و تو نسل اندر نسلت شاه و شاهزاده بودن! با تو ام! با تویی که فکر می کنی همه چادری ها یه سری آدمای خشکه مذهبن که از شادی هیچی نمی فهمن و مهم ترین مسئله زندگیشون عقب افتادن وقت نمازشونه! کسایی ان که از هیچی سر در نمیارن. نه از سیاست٬ نه از جامعه و روابط آدما٬ نه از سلیقه و رنگ و آب!
فکر می کنی اون دختر چادری که همسن توه دوست نداره قرتی بگرده؟ دوست نداره شلوار کوتاه بپوشه و مچ پاهاشو به همه نشون بده؟ دوست نداره مانتوی تنگ بپوشه که چشم همه مردا دنبالش باشه؟ دوست نداره هفت قلم نقاشی کنه صورتشو همه حظ کنن از دیدن چشماش؟ دوست نداره عطری بزنه که وقتی از توی یه کوچه رد می شه تا یه ساعت بعدش کوچه بوی عطرشو بده؟ دوست نداره سر کلاس بازی در بیاره دوست نداره ناخون مصنوعی بذاره و هر روز یه جور نقاشیش کنه؟ فکر می کنی دوست نداره موهاشو رنگ کنه بریزه تو صورتش٬ یه شال بندازه روی سرش که هر نسیمی همون یه تیکه پارچه رم از سرش برداره؟ مگه یه دختر چادری گرمش نمی شه؟ تابستون و زمستون نمی فهمه؟؟ یعنی حالیش نیست یه روسری کوچیک چقدر خنک تر از مانتو و مقنعه و چادره؟!
به خدا می فهمه! همه اینا رو می دونه. دلشم می خواد. کی بدش میاد از خوشگل بودن؟ از توی چشم بودن؟ اونم برای یه دختر که زیبا دوستی توی وجودشه. ولی اعتقادش این نیست. درست یا غلطش پای خودش. همونطور که درست و غلط کسی که به این چیزا اعتقاد نداره پای خودشه. من حرفم این نیست که همه بیاین بشن خواهران زینبیه! به کسی هم توهین نکردم و نمی کنم. خیلی از دانشجویان اصلاْ چیزی به اسم حجاب رو قبول ندارن. حرف من یه چیز دیگه است.
من می گم اون دختر چادری یه آدمه! باهاش مثله آدم برخورد کنیم!
اما چرا٬ خانوم٬ آقا٬ چرا دل اون نوجوون دل نازک رو می لرزونی با نگاهت؟ چرا تحقیرش می کنی که برگرده از هرچی خدا و پیغمبره. خود این مذهبی نماها به اندازه کافی گند زدن به واقعیت ماها. تو رو خدا شماها نمک نشین به این زخم! چند سال پیش٬ وقتی من خودم نوجوون بودم٬ اوضاع نمی گم خیلی خوب بود. اما لااقل از الآن خیلی بهتر بود! .
حالا یک سوال:
تا حالا شده واقعا این کارو بکنین؟! منظورم اینه که با حرکاتتون، حرفاتون و یا حتی نگاهتون یه دختر چادری رو تحقیر کنید؟! کسانی رو می شناسید که اینطوری باشند؟ فکر می کنید انگیزه اصلیشون از تحقیر چادری ها چی باشه؟!
استاندار کرمان مدعی شد مردم معتقدند نصب عکس محمود احمدی نژاد باعث شد دیوار یکی از منازل مناطق زلزله زده تخریب نشود.
.
.
.
.
.
.
.
.
لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید...
ادامه مطلب ...قبل از نوشتن هر گونه مطلبی باید بگویم که بسیار خوشحالم از اینکه پایگاه و وبلاگی ایجاد شده تا دانشجویان بتوانند حرفها و درد دلهای خود را که ممکن است در وبلاگهای دیگر نتوان زد را در اینجا بیان کنند اما باید به این نکته نیز توجه داشت که مبادا این وبلاگ محلی برای بذله گویی افرادی کوته فکر و دانشجو نما شود و باید سعی و تلاش نمود تا دانشجویان حرفها و نظرات خود را در تمامی ابعاد خصوصا در مورد دانشگاه خود و مشکلات آن بیان کنند. در پایان بنده از طرف خود از تمامی عزیزانی که در ایجاد این وبلاگ تلاش کرده اند بسیار سپاسگزارم.
بالاخره بعد از روز ها و ماه ها همراه اول هم شاید با تقلید از ایرانسل سرویس آهنگ پیشواز خود را با اسم آوای انتظار راه اندازی کرد . ما هم بر این شدیم که آموزش نحوه فعال سازی آوای انتظار را در سایت برای عموم که از سیم کارت های همراه اول استفاده می کنند بگذاریم.
در خلال یک نبرد بزرگ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت. فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت ولی سربازان دو دل بودند. فرمانده سربازان را جمع کرد، سکه از جیب خود بیرون آورد، رو به آنها کرد و گفت: سکه را بالا میاندازم، اگر رو بیاید پیروز میشویم و اگر پشت بیاید شکست میخوریم. بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقّت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید. سکه به سمت رو افتاده بود. سربازان نیروی فوقالعادهای گرفتند و با قردت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت قربان، شما واقعاً میخواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟ فرمانده با خونسردی گفت: بله و سکه را به او نشان داد. هر دو طرف سکه رو بود
واقعا اگر میدانستید جنس روحیه از چیست ؛ مطمئن باشید بر هر چیزی غالب میشدید ... پس با روحیه درس بخونید که حتما موفق میشید....
سلام واقعا از همه بچه های نویسنده عذر می خوام ولی این وبلاگ به شکل تاسف باری داره به نا کجا اباد میره هر کی میاد یه سری مطلب میذاره با هر موضوعی جان هرکس دوست دارید مطالبی و بذارید که به درد یه دانشجو بخوره درداشو بیان کنه نه مثل .... که بماند این ... چیه که همتون میدونید یعنی چی
.آیا میدانستید انسان برای اولین بار در ۱۷۸۳پرواز را تجربه کرد و توانست ۸کیلومتر با بالن پرواز کند؟
آیا میدانستید جمیعت جهان تا ۵۰ سال آینده از مرز ۹ میلیارد نفر خواهد گذشت ؟
آیا میدانستید گرمترین سیاره زهره می باشد این سیاره درجه حرارت ثابتی دارد که ۴۶۲می باشد؟
آیا میدانستید عمر خورشید ۵ میلیارد سال می باشد ؟
آیا میدانستید عمر کهکشان راه شیری ۱۰ میلیارد سال می باشد ؟
ادامه مطلب ...زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است!
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!
امام حسین (ع) بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود . افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند...
پروفسور محمد جمشیدی مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی ناسا
فیروز نادری مدیر برنامه اجرایی سیاره مریخ در ایستگاه فضایی ناسا
قاسم اسرار عضو هیئت مدیره ایستگاه فضایی ناسا!!
پروفسور صمد حیاتی عضو هیئت مدیره ایستگاه فضایی ناسا!!
حمید برنجی عضو پژوهشگران ایستگاه فضایی ناسا
کاظم امیدوار عضو پژوهشگران ایستگاه فضایی ناسا
محمد جمشیدی مدیر کنترل تکنیک ایستگاه فضایی ناسا
رضا غفاریان مهندس لابراتوار نیرو محرکه جت ایستگاه فضایی ناسا
پروفسور پرویز معین رئیس موسسه مرکزی تحقیقاتی دانشگاه ناسا در آمریکا
عبد الحمید کریمی فعالیت در رابطه با ساخت موشک های فضایی در ناسا
خانم دکتر مقدم کار بر روی رادارها در آزمایشگاه پیش رانش جت در ناسا
حدود 70 الی 80 ایرانی در ناسا فعالیت دارند .
طبق اخرین آماری گرفته شده و در روزنامه اسپیس چاپ شده چهل وسه درصد ناسا از پژوهشگران ایرانی می باشد
به این مساله افتخار کنیم یا به خاطر از دست دادن این همه استعداد تاسف بخوریم؟!!!؟
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند : فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند !!!
عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند…
ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت : ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!
عابد گفت : نه، بریدن درخت اولویت دارد…
مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.